چهاردهمین سالگرد عروسی وقتی از سر کار برگشت ، که همهی گلفروشیها تعطیل شده بود.
با خودش فکر کرد از گلهای باغچه حیاط یه دستهگل رز درست کنه که همه گلهاش یکرنگ باشه.
خودش رزهای بنفش رو دوست داشت و همسرش رزهای صورتی.
با خودش فکر کرد که چهاردهتا رز صورتی بچینه.
وقتی به خانه رسید، دید، یه نفر، همهی گلهای بنفش باغچه رو چیده.
سلام
شما به دوستان داستانک نویسم لینک شدید
یاعلی
نوشته شما من رو یاد داستان «هدیه سال نو » اهنری انداخت
موفق باشید